گام تصادفی یا Random Walk چیست؟
تئوری گام تصادفی یا رندم واک (Random Walk)، یک مدل ریاضی از بازار سهام است. طرفداران این نظریه معتقدند که قیمت اوراق بهادار در بازار سهام بر اساس گام تصادفی تغییر می کند.
“گام تصادفی” یک پدیده آماری است که در آن یک متغیر، هیچ روند قابل تشخیصی را دنبال نمی کند و به ظاهر تصادفی حرکت می کند. نظریه گام تصادفی که در معاملات استفاده می شود، به وضوح توسط برتون مالکیل، استاد اقتصاد در دانشگاه پرینستون بیان شده است. در این تئوری اعتقاد بر این است که قیمت اوراق بهادار به طور تصادفی حرکت می کند. بنابراین هرگونه تلاش برای پیش بینی حرکت قیمت در آینده، چه از طریق تحلیل بنیادی یا تکنیکال، بیهوده است.
در نتیجه معامله گران نمی توانند عملکردی بهتر از میانگین کل بازار داشته باشند بجز اینکه با شانس محض این اتفاق بیفتد. کسانی که تئوری Random Walk را قبول دارند، استراتژی خرید و نگهداری مجموعهای از سهام که نمایانگر کل بازار است را توصیه میکنند. برای مثال، یک صندوق سرمایهگذاری مشترک شاخصی، که یکی از شاخصهای گسترده بازار سهام مانند شاخص S&P 500 را دنبال می کند را توصیه می کنند.
مفروضات اولیه تئوری گام تصادفی
1- نظریه گام تصادفی فرض میکند که قیمت هر اوراق بهادار در بازار سهام از یک حرکت تصادفی پیروی میکند.
2- نظریه گام تصادفی همچنین فرض می کند که حرکت در قیمت یک اوراق بهادار، مستقل از حرکت در قیمت اوراق بهادار دیگر است.
تاریخچه مختصری از تئوری گام تصادفی
در سال 1863 یک ریاضیدان فرانسوی به نام ژول رگنو که کارگزار سهام شد، کتابی با عنوان «بررسی شانس و فلسفه بورس» منتشر کرد. کار رگنو، یکی از اولین تلاشها برای استفاده از ریاضیات پیشرفته در تحلیل بازار سهام محسوب میشود.
لوئی باچلیه، ریاضیدان فرانسوی دیگر، تحت تأثیر کار رگنو، مقاله ای با عنوان «تئوری حدس و گمان» یا «نظریه حدس و گمان» را منتشر کرد. این مقاله بعنوان بنای قوانین اساسی در بازار سهام با استفاده از ریاضیات و آمار شناخته می شود.
در سال 1964، پل کوتنر، اقتصاددان آمریکایی، کتابی با عنوان «خصوصیت تصادفی قیمتهای بازار سهام» منتشر کرد. این کتاب که یک متن کلاسیک در زمینه اقتصاد مالی به حساب میآید، الهامبخش آثار دیگری مانند «یک گام تصادفی در وال استریت» اثر برتون مالکیل (یکی دیگر از کلاسیکها) و «گام تصادفی در قیمتهای بورس» اثر یوجین فارما بود.
مفاهیم تئوری گام تصادفی
از آنجا که تئوری رندوم واک یا گام تصادفی فرض میکند که پیشبینی حرکت قیمت سهام غیرممکن است، برای یک سرمایهگذار بازار سهام نیز غیرممکن است که در بلندمدت عملکرد بهتری از بازار داشته باشد. در نتیجه برای یک سرمایه گذار، غیرممکن است که بدون پذیرش مقادیر زیادی از ریسک اضافی، عملکرد بهتری از بازار داشته باشد.
به این ترتیب، بهترین استراتژی در دسترس یک سرمایه گذار، سرمایه گذاری در پرتفوی بازار است. یعنی پرتفویی که شبیه به کل بازار سهام باشد و قیمت آن کاملاً منعکس کننده حرکت قیمت همه اوراق بهادار در بازار باشد.
انبوهی از مطالعات عملکرد، نشان می دهد که اکثر مدیران پول در تلاش برای بازدهی بهتر از کل بازار بوده اند شکست خورده اند. این منجر به ایجاد تعداد فزایندهای از صندوقهای شاخصی ایستا شده است.
همچنین، به نظر میرسد که تعداد فزایندهای از سرمایهگذاران به خرد سرمایهگذاری شاخصی اعتقاد راسخ دارند. داده صندوق های Vanguard و Morningstar، در سال 2016 ورود بی سابقه بیش از 235 میلیارد دلار به صندوق های شاخصی را نشان می دهد.
تئوری گام تصادفی در عمل
در سال 1988، نظریه گام تصادفی در مسابقه معروف “سرمایه گذاری پرتاب دارت”، مورد آزمایش قرار گرفت. این مسابقه که توسط وال استریت ژورنال ابداع شد، سرمایهگذاران حرفهای را که در بورس نیویورک کار میکردند در مقابل سرمایهگذاران شانسی قرار داد. سرمایه گذاران شانسی شامل کارکنان وال استریت ژورنال بودند که سهام را با پرتاب دارت به سمت تابلو انتخاب می کردند.
این آزمایش با عنوان “مسابقه تخته دارت وال استریت ژورنال”، سر و صدا و توجه رسانه ها را به خود جلب کرد. از 100 مسابقه، سرمایهگذاران حرفهای 61 بار برنده شدند، در حالیکه سرمایه گذاران پرتاب دارت، 39 مسابقه را بردند. با این حال، سرمایهگذاران حرفهای تنها 51 بار از 100 بار، بازار را شکست دادند (که توسط عملکرد میانگین صنعتی داو جونز مقایسه شده است).
نقد نظریه گام تصادفی (Random Walk)
یکی از انتقادات اصلی به نظریه گام تصادفی این است که بازار سهام متشکل از تعداد زیادی سرمایه گذار است و مدت زمانی که هر سرمایه گذار در بازار است متفاوت می باشد. بنابراین، ممکن است در کوتاهمدت روندهایی در قیمت اوراق بهادار پدیدار شود و یک سرمایهگذار باهوش میتواند با خرید استراتژیک سهام در زمانی که قیمت پایین است و فروش سهام در زمانی که قیمت بالا است در یک بازه زمانی کوتاه، از بازار بهتر عمل کند.
منتقدان دیگر استدلال میکنند که کل اساس تئوری گام تصادفی، ناقص است و قیمت سهام حتی در بلندمدت از الگوها یا روندها پیروی میکند. آنها استدلال می کنند از آنجاییکه قیمت یک اوراق بهادار تحت تأثیر تعداد بسیار زیادی از عوامل قرار می گیرد، ممکن است تشخیص الگو یا روندی که قیمت آن اوراق بهادار دنبال می کند غیرممکن باشد. اما فقط به این دلیل که یک الگو را نمی توان به وضوح شناسایی کرد، به این معنی نیست که الگویی وجود ندارد.
گام غیر تصادفی
مخالف نظریه گام تصادفی (رندم واک)، معتقدان به تحلیل تکنیکال هستند. کسانی که اعتقاد دارند حرکتهای قیمت در آینده را میتوان بر اساس روندها، الگوها و حرکات گذشته قیمت، پیشبینی کرد. نتیجه ای که از این دیدگاه می توان گرفت این است که معامله گران، با تحلیل بازار و مهارت های معاملاتی برتر می توانند عملکرد بهتری از میانگین کلی بازار داشته باشند.
هر دو طرف می توانند شواهدی برای حمایت از موضع خود ارائه دهند. بنابراین این به افراد بستگی دارد که چه چیزی را باور دارند. با این حال، یک واقعیت وجود دارد. شاید یک واقعیت تعیین کننده که در تضاد با نظریه گام تصادفی است. این یک واقعیت است که برخی معامله گران در دوره های زمانی بلندمدت به طور مداوم از میانگین بازار بهتر عمل می کنند.
طبق تئوری گام تصادفی، یک معاملهگر فقط بهطور تصادفی یا شانسی می تواند از میانگین کلی بازار بهتر عمل کند. این تفکر به برخی از معامله گران اجازه می دهد که در هر مقطع زمانی بطور کاملاً تصادفی از میانگین بازار بهتر عمل کنند.
با این حال، چه شانسی وجود دارد که همان معاملهگران سالها به مدت چندین دهه «خوششانس» باشند؟ با این حال واقعاً چنین معاملهگرانی وجود دارند، افرادی مانند پل تودور جونز که توانستهاند بازدهی بسیار بالاتر از حد متوسط را بر اساس یک بازه زمانی طولانی به دست آورند.
توجه به این نکته حائز اهمیت است که حتی سر سخت ترین معتقدان به تحلیل تکنیکال که فکر میکنند میتوان حرکت های آینده قیمت در بازار را پیشبینی کرد، معتقد نیستند که راهی برای پیشبینی صد در صدی قیمتهای آتی وجود دارد. به عبارت دیگر، حرکت احتمالی قیمت در آینده را می توان با استفاده از تحلیل تکنیکال پیش بینی کرد و با معامله بر اساس چنین احتمالاتی می توان بازده بیشتری ایجاد کرد.
نتیجه
شما به چه رویکردی اعتقاد دارید؟ اگر به نظریه گام تصادفی اعتقاد دارید، باید فقط در یک ETF یا صندوق مشترک، سرمایهگذاری کنید که عملکرد شاخص بورس را منعکس می کند و به صعودی کلی بازار امیدوار باشید.
از سوی دیگر، اگر بر این باورید که تغییرات قیمت تصادفی نیست، باید مهارتهای تحلیل بنیادی و یا تکنیکی خود را تقویت کنید. بدین ترتیب مطمئن شوید که انجام چنین کارهایی از طریق معاملات پویا در بازار سهام، سود بیشتری را به همراه خواهد داشت.