کشش قیمتی تقاضا
به عنوان یک اصل پایه ای در اقتصاد، قیمت یک کالا و میزان تقاضا برای آن کالا رابطه عکسی دارند. یعنی هر چه قیمت یک کالا بیشتر می شود تقاضا برای آن کالا کمتر و هرچه قیمت یک کالا کمتر می شود تقاضای آن نیز بیشتر می شود. کشش قیمتی تقاضا به ما می گوید که یک درصد تغییر در قیمت یک کالا موجب چند درصد تغییر در تقاضای آن کالا می شود. برای مثال اگر قیمت خودرو یک درصد رشد کند تقاضای خرید برای آن چند درصد نزول خواهد کرد و بالعکس اگر قیمت خودرو یک درصد نزول کند تقاضای آن چند درصد بیشتر می شود. فرمول محاسبه کشش قیمتی به شرح زیر است:
درصد تغییرات قیمت / درصد تغییرات تقاضا = کشش قیمتی تقاضا
زمانیکه کشش قیمتی را برای یک کالا محاسبه می کنیم سه حالت می تواند رخ دهد:
1- زمانیکه که یک درصد تغییر در قیمت یک کالای خاص اتفاق می افتد، تقاضا بیش از یک درصد تغییر کند. به این نوع کالا، کالای باکشش می گویند. در واقع این نوع کالاها به قیمت بسیار حساس هستند.
2- زمانیکه یک درصد تغییر در قیمت یک کالای خاص موجب می شود تقاضا کمتر از یک درصد تغییر کند. به این نوع کالا، کالای بی کشش می گویند. تقاضای این نوع کالاها عکس العمل ملایمی نسبت به تغییرات قیمت نشان می دهند.
3- حالت سوم زمانی است که به اندازه یک درصد تغییر در قیمت کالا تقاضا نیز به اندازه یک درصد تغییر کند که این نوع کالا، کالای با کشش قیمتی واحد گفته می شود.
اگر رابطه معکوس قیمت و تقاضا برقرار باشد، کشش قیمتی تقاضا همیشه منفی خواهد بود. چرا که درصد تغییر در یکی از صورت یا مخرج کسر منفی می باشد. بنابراین پس از محاسبه کشش قیمتی تقاضا اگر نتیجه صرف نظر از علامت منفی عدد، بیشتر از یک شود کالا باکشش، کمتر از یک، کالا بی کشش و اگر برابر با یک باشد کالا با کشش واحد می باشد.
گرچه تنها با گردآوری اطلاعات قیمت و محاسبه می توان نسبت به میزان کشش قیمتی یک کالا پی برد، عواملی وجود دارد که بر این نسبت تاثیر گذار هستند.
عوامل موثر بر کشش قیمتی تقاضا
کالای جایگزین: هر چه یک کالا جایگزین بیشتری داشته باشد کشش قیمتی آن کالا بالاتر است. یعنی زمانیکه قیمت تغییر می کند میزان تقاضا برای آن کالا دستحوش تغییرات شدیدتری می شود. همچنین تغییرات قیمت در یک کالا موجب تغییر در تقاضای کالاهای جایگزین می شود. شاید بتوان برای کالای جایگزین، برنج و نان را مثال زد. زمانیکه قیمت یکی افزایش می یابد تقاضای برای دیگری بیشتر می شود.
کالای مکمل: زمانیکه یک کالا دارای مکمل باشد تغییر در قیمت کالای مکمل موجب تغییر در تقاضای کالای دیگر می شود. برای کالای مکمل خودرو و تایر یا سوخت را می توان مثال زد.
قیمت خود کالا: بطور کلی اگر قیمت یک کالا بسیار پایین باشد، میزان تقاضا نسبت به تغییرات قیمت واکنشی نشان نمی دهد. اما محصولات با قیمت بالا جزو کالاهای باکشش هستند. از سوی دیگر، نظر به اینکه کشش تقاضا در چه قیمتی محاسبه می شود نتایج متفاوتی حاصل می شود. همانگونه که در ابتدا اشاره شد میزان قیمت یک کالا با میزان تقاضای آن رابطه عکس دارند. زمانیکه قیمت دقیقا در وسط منحنی تقاضای یک کالا قرار دارد کالا دارای کشش واحد است. همینطور اگر قیمت کمتر از نقطه میانی باشد کالا در آن محدوده، بی کشش است. اگر قیمت بالاتر از نقطه میانی قرار بگیرد، کالا باکشش می شود. این مسئله را می توانید در نمودار زیر ببینید.

منحنی تقاضا برای یک کالا با استفاده از فرمول تقاضا بدست می آید. فرمول تقاضا با داده های آماری که بصورت تجربی و تحقیقاتی بدست می آید محاسبه می شود.
حالت های حداکثری در کشش تقاضا
همچنین دو حالت وجود دارد که کالا کاملا باکشش یا کاملا بی کشش است. در حالتی که کالا کاملا باکشش است در صورت یک تغییر ناچیز در قیمت کالا، تقاضا برای آن کالا صفر می شود. شاید بتوان این حالت را مصداق یک فروشنده در یک بازار کاملا رقابتی دانست. در حالتی که کالا کاملا بی کشش است میزان تقاضا صرف نظر از اینکه قیمت در چه محدوده ای است رقم ثابتی می باشد. این حالت ها را بصورت نمودار می توانید در زیر مشاهده کنید.

کاربرد کشش تقاضا
حال که مفهوم و اهمیت کشش قیمتی تقاضا را دریافتیم می توانیم از آن در تصمیم گیری های سرمایه گذاری و مالی خود استفاده کنیم. برای مثال فرض کنید تجارتی داریم و می دانیم که کالا و خدمات ما نسبت به قیمت بی کشش است. در این حالت افزایش یک واحد قیمت موجب کاهش مشتریان کمتر از یک واحد می شود. پس اگر بازار، قیمتها را بالا ببرد موجب رونق تجارت ما خواهد بود. بر عکس اگر کالا نسبت به قیمت باکشش باشد، هرچه قیمتها پایین تر باشند میزان فروش بیش از کاهش قیمتها افزایش خواهد یافت.