فرض کنید حسابدار یک کارخانه هستید و ایده تازه ای جهت راه اندازی یک خط تولید جدید به ذهن شما رسیده تا بتوانید موجودی مواد اولیه را بهتر مدیریت کنید و یا کار تولید را راحت تر ادامه دهید. اما قبل از اینکه بخواهید پول شرکت را که به زحمت بدست آمده در این راه مصرف کنید بایستی به مدیران شرکت ثابت کنید که این طرح، ارزش سرمایه گذاری را دارد. احتمالا شما توسط مدیران مورد پرسش قرار خواهید گرفت که آیا بازده طرح از هزینه سرمایه شرکت بالاتر است یا خیر. بنابراین شما باید دقیقا بدانید که هزینه سرمایه چیست و چگونه یک شرکت از آن استفاده می کند.
هزینه سرمایه چیست؟
هزینه سرمایه، بازده مورد انتظار افرادی است که سرمایه یک شرکت را تامین کرده اند. بطور کلی دو گروه از افراد هستند که سرمایه مورد نیاز جهت یک کسب و کار را تامین می کنند. گروه اول شامل سرمایه گذارانی هستند که سهام شرکت را خریداری کرده اند و گروه دوم افرادی هستند که به طرق مختلف مانند خرید اوراق قرضه به شرکت وام داده اند. بنابراین هر سرمایه گذاری که شرکت انجام می دهد باید بمیزانی بازدهی داشته باشد که بتواند هم بدهی افراد را باز پرداخت کند و هم بازدهی مورد انتظار سهامداران را برآورده کند.
بد نیست بدانید که گاهی اوقات اصطلاح هزینه سرمایه با اصطلاح نرخ تنزیل بعنوان هم معنی بکار می روند. اما با هم یک فرق دارند. در اغلب شرکتها هزینه سرمایه یک محاسبه سیستماتیک دارد که توسط متخصصین مالی محاسبه می شود. سپس هزینه سرمایه بدست آمده به تیم مدیریت ارائه می شود و آنها درباره نرخ تنزیل تصمیم می گیرند. بدین صورت بازدهی سرمایه گذاری جدید بایستی از نرخ تنزیل بالاتر باشد تا سرمایه گذاری مورد نظر مورد قبول واقع شود.
در اغلب کسب و کارها هزینه سرمایه از نرخ تنزیل یا حداقل بازده مورد انتظار کوچکتر است. برای مثال ممکن است هزینه سرمایه یک شرکت 10% باشد اما واحد مالی آن شرکت مقداری به آن اضافه کند و مثلا نرخ 10.5% یا 11% را بعنوان نرخ تنزیل در نظر بگیرد. اینکه چقدر به نرخ هزینه سرمایه اضافه می شود به میزان ریسک پذیری شرکت بستگی دارد. یک شرکت ریسک گریز ممکن است نرخ تنزیل را برای مثال بالا بین 15 تا 20 درصد در نظر بگیرد. اما اگر شرکت بدنبال تشویق سرمایه گذاری ها باشد نرخ تنزیل را پایین تر تعیین می کند.
شرکت ها از هزینه سرمایه چه استفاده ای می کنند؟
معمولا از هزینه سرمایه به دو شکل استفاده می شود. برخی ها هزینه سرمایه را در ارزیابی هر طرح سرمایه گذاری بکار می گیرند و عده ای دیگر برای تعیین میزان ریسک سهام یک شرکت از آن استفاده می کنند.
یک شرکت منطقی تنها بر روی پروژه هایی سرمایه گذاری می کند که بازدهی آنها از نرخ هزینه سرمایه بیشتر باشد. اگر شرکت در پروؤه ای سرمایه گذاری کند که کمتر از هزینه سرمایه بازدهی داشته باشد در واقع به سرمایه گذاران خود می گوید که سرمایه خود را بردارند و در جای دیگری سرمایه گذاری کنند. زیرا انتظارات آنها از یک سرمایه گذاری برآورد نشده است. بنابراین این بسیار حائز اهمیت است که مدیران به کمک متخصصین مالی شرکت، موقعیت های سرمایه گذاری را بیشتر بررسی کنند تا اطمینان یابند بازدهی سرمایه گذاری بیش از هزینه سرمایه خواهد بود.
گر چه هزینه سرمایه کمتر برای ارزیابی ریسک سهام یک شرکت مورد استفاده قرار می گیرد، سرمایه گذاران با توجه به بتای سهم درک بهتری از میزان ریسک سرمایه گذاری در یک سهم خاص را پیدا می کنند.
هزینه سرمایه چگونه محاسبه می شود؟
در واقعیت تنها تعداد اندکی از مدیران این محاسبات را انجام می دهند. این کار حرفه ای های مالی است. اینکه چه چیزی در تعیین هزینه سرمایه موثر است برای یک مدیر معمولی مبهم و غیر شفاف است. در زیر بطور خلاصه طریقه محاسبه هزینه سرمایه شرح شده است.
اولین قدم محاسبه هزینه بدهی شرکت است. محاسبه هزینه بدهی نسبتا ساده است. شما همه مبالغی که شرکت قرض کرده و نرخ بهره ای که پرداخت می کند را در نظر می گیرید. برای مثال اگر شرکت یک خط اعتباری با نرخ 7%، یک وام بلند مدت با نرخ 5% و اوراق قرضه 3% دارد یک میانگین از نرخ بهره ها محاسبه می شود. فرض کنید که میانگین نرخ های بالا 6% شده است(در نظر داشته باشید که مبلغ هر بدهی با همدیگر متفاوت است). از آنجاییکه هزینه بهره جزو هزینه های قابل قبول مالیاتی است، درصد مالیات از نرخ بهره کسر می شود. فرض کنید درصد مالیات بر درآمد شرکتها 30% باشد. بنابراین در مثال بالا 30 درصد از 6 درصد یعنی 1.8 درصد بابت هزینه بهره از مالیات پرداختنی شرکت کسر می شود. پس فرمول هزینه بدهی به شرح زیر خواهد بود:
(نرخ مالیات-1) * میانگین نرخ بهره بدهی=هزینه سرمایه بدهی
در مثالی که داریم هزینه بدهی برابر با 4.2% خواهد بود. همانگونه که مشاهده شد هر چه نرخ مالیات بیشتر باشد هزینه بدهی کاهش می یابد. هزینه بدهی انتظار اعتبار دهندگان از شرکت است. درست است که اعتبار دهندگان به طور متوسط، انتظار بازدهی 6% را دارند و این نرخ تغییر نمی کند اما وجود مالیات موجب می شود مبلغ کمتری بابت این بدهی های ایجاد شده از شرکت خارج شود.
حال فرمول هزینه سرمایه سهام را بررسی می کنیم. در هزینه سرمایه سهامداران، ضریب بتا و نرخ عمومی بهره مد نظر قرار می گیرد. رقم هزینه سرمایه سهام نسبت به هزینه سرمایه بدهی یک رقم تئوری است و از طریق فرمول زیر بدست می آید:
(نرخ بهره بدون ریسک – نرخ بازار)ضریب بتای سهم مورد نظر + نرخ بهره بدون ریسک =هزینه سرمایه سهام
ضریب بتا نوسان یک سهم را نسبت به نوسان بازار اندازه گیری می کند. هر چه بتای یک سهم بالاتر باشد ریسک سهم نیز بالاتر خواهد بود. اگر درصد نوسان سهم شبیه به نوسان بازار باشد بتا نزدیک به یک است. اگر نوسان سهم بیش از نوسان بازار باشد بتا بالاتر از یک و اگر کمتر از نوسان بازار باشد بتا پایین تر از یک خواهد بود.
در فرمول بالا نرخ بازار، بازده مورد انتظار کل بازار سهام و نرخ بازده بدون ریسک می تواند نرخ سپرده بانکی یا نرخ اوراق قرضه دولتی باشد.
فرض کنید ضریب بتای شرکت، یک باشد. همچنین نرخ بدون ریسک 2% و نرخ بازار 11% باشد. در اینصورت هزینه سرمایه سهام برابر خواهد بود با:
11%=(2%-11%)%2+1
توجه کنید که ضریب بتا چقدر می تواند در این فرمول موثر باشد. فرض کنید ضریب بتا بجای عدد یک عدد دو باشد. در این حالت هزینه سرمایه سهام برابر با 20 درصد خواهد بود.
حال که هزینه سرمایه بدهی و هزینه سرمایه سهام را بدست آورده ایم بایستی این دو رقم را یکی کنیم تا هزینه سرمایه کل شرکت بدست آید. برای اینکار میانگین موزونی از این دو هزینه سرمایه را محاسبه می کنیم. وزن هزینه سرمایه بدهی برابر با میزان بدهی شرکت تقسیم بر کل منابع مالی شرکت است. به همین صورت وزن هزینه سرمایه سهام برابر است با کل مبلغ سهام در تراز نامه شرکت تقسیم بر کل منابع شرکت(سهام+بدهی). فرض کنید 70% منابع مالی شرکت از طریق آورده سهامداران و 30% از طریق بدهی تامین شده باشد. بنابراین هزینه سرمایه(WACC) برابر خواهد بود با:
8.96%=(11%*70%)+(4.2%*30%)
در نظر داشته باشید که این نرخی است که سرمایه گذاری های آینده با آن ارزیابی می شود. اما شما با استفاده از ساختار فعلی نرخ بهره و شرایط تجاری، بازده های آتی را محاسبه می کنید. همچنین با استفاده از این روش محاسبه، شما فرض کرده اید که بتا شرکت در آینده بدون تغییر خواهد بود. در یک بازار نوسانی این فرض هیچگاه صدق نمی کند. بنابراین می توان گفت این یک محاسبه کاملا تئوری است. مانند هر محاسبه مالی دیگری، هزینه سرمایه نیز بر پایه برآوردها و مفروضات مختلفی می باشد. گرچه این فرمول یک نرخ ثابت و میخکوب به ما می دهد اما با واقعیت متفاوت است.
در نهایت اینکه اگر شرکت از سرمایه گذاری جدید خود بازدهی بیش از هزینه سرمایه واقعی بدست آورد، قیمت سهام آن شرکت در بازار رشد خواهد کرد و اگر کمتر از هزینه سرمایه، بازدهی کسب کند سهام شرکت ارزش خود را از دست خواهد داد.