تورم چیست؟
تورم به معنی افزایش مداوم در سطح عمومی قیمتها است. بطور کلی تورم را می توان به دو نوع تقسیم کرد.
تورم ناشی از تقاضا:
این نوع تورم زمانی رخ می دهد که اقتصاد با سرعت زیادی رشد می کند. در این حالت تقاضای کل جامعه بیش از عرضه کل کالاها و خدمات رشد می کند. در نتیجه عرضه جوابگوی تقاضا نخواهد بود.
تورم ناشی از هزینه:
این تورم ناشی از افزایش نرخها مانند نرخ مواد اولیه، مالیات و غیره می باشد.
همچنین می توان تورم را با توجه به سرعت رشد قیمتها به دسته های مختلف به شرح زیر تقسیم کرد.
- کاهش تورم: نرخ تورم در هر دوره کااهش می یابد
- تورم خزنده: تورم بسیار پایین است اما قیمتها با نرخ بسیار ملایمی دائما افزایش می یابند
- تورم متوسط: در این حالت سطح عمومی قیمتها بین 2 تا 10 درصد افزایش می یابد
- تورم دونده: نرخ تورم در این حالت بین 10 تا 20 درصد است
- ….
1- تورم ناشی از تقاضا
این نوع تورم زمانی رخ می دهد که مجموع تقاضا (AD) با نرخی بیشتر از مجموع عرضه (AS) افزایش می یابد. تورم ناشی از تقاضا معمولا زمانی رخ می دهد که رشد اقتصاد بیش از روند نرخ رشد بلندمدت باشد. زمانی که تقاضا بیش از عرضه باشد بنگاه ها قیمت کالاها و خدماتشان را بالا می برند. این تغییر تقاضا را در شکل زیر می بینید.
بعنوان نمونه ای از این نوع تورم می توان به کشور انگلستان در اواخر دهه 80 اشاره کرد. با افزایش قیمت در مسکن، اطمینان مصرف کنندگان از آینده و حذف مالیاتها، اقتصاد در آن زمان سالیانه 5 درصد رشد را تجربه می کرد. اما این مسئله، عرضه را با مشکل مواجه کرد بطوریکه موجب افزایش قیمت کالاها و خدمات از سوی بنگاه های اقتصادی شد.
تصویر زیر نمودار تورم و رشد اقتصادی کشور انگستان را در دهه 80 نشان می دهد. رشد بالای 4 تا 5 درصد در سالهای 1987 و 1988 موجب افزایش در نرخ تورم شد. زمانیکه در سالهای 1990 و 1991 اقتصاد وارد رکود شد نرخ تورم نیز کاهش یافت.
2- تورم ناشی از فشار هزینه
زمانیکه بهای تمام شده کالاها و خدمات افزایش می یابد مجموع عرضه توسط بنگاه ها کم می شود که این مسئله موجب افزایش سطح عمومی قیمتها می گردد. تورم ناشی از هزینه می تواند به علت افزایش قیمت انرژی کالاها اتفاق بیفتد. این افزایش قیمت را در شکل زیر مشاهده می کنید.
نمونه ای از تورم ناشی از هزینه در کشور انگستان را در نمودار زیر مشاهده می کنید.
در اوایل 2008، اقتصاد انگلستان وارد رکود عمیقی شده که طی آن رشد ناخالص داخلی 6 درصد افت کرده است. اما همزمان با آن نرخ تورم افزایش یافته است. این تورم مطمئنا ناشی از فاکتورهای سمت تقاضا نبوده است. بلکه از بابت فشار هزینه ها مانند افزایش نرخ نفت، مالیات و قیمت کالاهای وارداتی به علت کاهش ارزش پوند بود.
پس از آغاز سال 2013 اغلب فاکتورهای فشار هزینه از بین رفتند و تورم به نرخ هدف 2 درصدی خود بازگشت. پس از رفراندم Brexit، استرلینگ (پوند انگلیس) 13% کاهش یافت و موجب تورم ناشی از فشار هزینه در سال 2017 شد.
گاهی اوقات تورم ناشی از هزینه به عنوان “تورم اشتباه” شناخته می شود. زیرا این نوع تورم موجب کاهش استانداردهای زندگی افراد جامعه می شود. معمولا مقابله با این نوع تورم برای بانکهای مرکزی دشوار است. زیرا همزمان با افزایش قیمتها تولید نیز کاهش می یابد.
3- تورم ناشی از حقوق و دستمزد
افزایش حقوق و دستمزد موجب تورم می شود. در واقع این نوع تورم، ترکیبی از تورم ناشی از تقاضا و تورم ناشی از هزینه است. افزایش دستمزد باعث بالا رفتن بهای تمام شده تولیدات می شود و در نتیجه مصرف کنندگان کالاها و خدمات را به بهای بالاتری خریداری می کنند. همچنین درآمد قابل تصرف مصرف کنندگان نیز افزایش می یابد و تقاضای کل (AD) افزایش می یابد.
در دهه 70 اتحادیه های صنفی در انگلستان قدرت زیادی داشتند. این موضوع کمک کرد تا دستمزد اسمی افراد افزایش یابد. اما این یکی از دلایل موثر تورم در دهه 70 شد.
4- تورم وارداتی
کاهش نرخ تبدیل پول یک کشور موجب گران شدن کالاهای وارداتی می شود. بنابراین قیمتها تنها بخاطر تغییر نرخ تبدیل پول می توانند افزایش یابند. همچنین این کاهش نرخ موجب ارزان شدن کالاهای داخلی برای خارجی ها و افزایش صادرات می شود که این امر تقاضای کل را نیز افزایش می دهد.
5- فاکتورهای موقتی در نرخ تورم
نرخ تورم می تواند از بابت عوامل موقتی مانند افزایش در مالیاتهای غیر مستقیم افزایش یابد. برای مثال اگر نرخ مالیات بر ارزش افزوده از 17.5% به 20% افزایش یابد تمام کالاهای مشمول مالیات 2.5% گرانتر خواهند شد.
تورم مرکزی (Core Inflation): در این نوع از محاسبه تورم، عواملی که موجب نوسان موقتی نرخ تورم می شود در نظر گرفته نمی شوند. این فاکتورهای موقتی می تواند قیمت انرژی و مواد غذایی باشد. تصویر زیر، تورم اروپا را نشان می دهد. همانطور که مشاهده می شود نرخ تورم مرکزی (خط قرمز رنگ) نوسان بسیار کمتری نسبت به نرخ تورم معمول دارد. قیمت مواد غذایی، انرژی، الکل و تنباکو در محاسبه تورم مرکزی در نظر گرفته نشده است. نرخ تورم (خط آبی رنگ) در 2008 به 4% صعود و در سال 2009 به 0.5%- نزول کرده است.
انواع تورم از نظر مقدار افزایش قیمت
تورم خزنده (1 تا 4 درصد)
زمانیکه نرخ تورم در طول زمان به آرامی افزایش می یابد. برای مثال زمانیکه نرخ تورم از 2% به 3% و به 4% در سال افزایش پیدا کند. تورم خزنده ممکن است کمتر مورد توجه قرار گیرد اما اگر این تورم ادامه داشته باشد به یک مشکل فراگیر تبدیل می شود.
تورم رونده یا متوسط (2 تا 10 درصد)
زمانیکه تورم زیر 10 درصد است یا بعبارتی یک رقمی است. در این نرخ، تورم یک مشکل عمده نیست. اما زمانیکه نرخ از 4% افزایش می یابد بانکهای مرکزی به فکر چاره می افتند.
تورم دونده (10 تا 20 درصد)
زمانی است که نرخ تورم به حد قابل توجهی می رسد. در این دوره قیمتها سالیانه 10 تا 20 درصد رشد را تجربه می کنند. تورم در این نرخ، هزینه های زیادی را به اقتصاد تحمیل می کند و با شیب ملایمی نرخ تورم بالاتر می رود.
تورم تازنده (20 تا 1000 درصد)
در این نرخ سریع رشد قیمتها، تورم یک مشکل جدی و کنترل آن یک دغدغه است. در برخی تعاریف، این نوع تورم را بین 20 و 100 درصد در نظر می گیرند. یک توافق کلی بر روی این تعریف وجود ندارد اما تورم افراطی (Hyperinflation) معمولا بیش از 1000% در نظر گرفته می شود.
تورم افراطی (بیش از 1000 درصد)
این یک حالت فوق العاده برای تورم است. در تورم افراطی، قیمتها بصورت روزانه افزایش می یابند و ارزش پول بسرعت کاهش می یابد.